نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





اس ام اس های جالب التماس دعا

شب عفو است و محتاج دعایم ، زعمق دل دعایی کن برایم

اگر امشب به معشوقت رسیدی ، خدا را در میان اشک دیدی

کمی هم نزد او یادی زما کن ، کمی هم جای ما او را صدا کن

بگو یارب فلانی رو سیاه است ، دو دستش خالی و غرق گناه است…

********************************************

درسکوتی که دلت دست دعا باز نمود ، یاد ما باش که محتاج دعائیم هنوز

********************************************

خدایا!

گفتم خسته ام ، گفتی:لاتقنطوامن رحمة الله(زمر/۵٣)

گفتم : هیچکس نمیدونه تو دلم چی میگذره ، گفتی : إن الله یحول بین المرءقلبه (إنفال/٢۶)

گفتم : هیچکسی روندارم ، گفتی : نحن أقرب إلیه لحبل الورید(ق/١۶)

گفتم : فراموشم نکردی؟ گفتی : فاذکرونی اذکرکم (بقره/١۵٢)

التماس دعا

********************************************

 


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط maryam در 19:32 | 26 نظر |







مواظب باشید در ازدواج فریب این پسران را نخورید!

مواظب باشید در ازدواج فریب این پسران را نخورید!
مواظب باشید در ازدواج فریب این پسران را نخورید!
در ازدواج های امروزی، دختر و پسر پیش از آنکه پای خانواده ها به میان بیاید، تصمیم به شناخت همدیگر می گیرند و وقتی مطمئن شدند این آشنایی عاقبت خوبی در پی خواهد داشت، ماجرا را رسمی و علنی می کنند. این آشنایی برای عده ای جدی است و برای عده ای بیشتر فرم دوستی های گذرا را دارد که شاید به ازدواج ختم شود و شاید هم نه!
 
تفاوتی که بیشتر در دختران و پسران در اوایل جوانی به چشم می خورد در مورد هدف از رابطه دوستی با جنس مخالف است.دختران معمولا تصور می کنند که برای یافتن همسر مناسب باید در یک رابطه احساسی با پسران دخیل شوند. اما واقعیت این است که در اکثر مواقع پسرانی طالب ارتباط دراز مدت، پنهانی، و احساسی و عاطفی با دختران هستند که شرایط ازدواج را ندارند و مایلند این خلاء را با یک رابطه دوستانه با یک یا چند دختر پر کنند و برای این کار از دادن قول ازدواج ابایی ندارند.
 
عده زیادی از دختران برای همرنگی با دوستان و فاصله گرفتن از سنت ها، به درخواست های دوستی پاسخ مثبت می دهند و امیدوارند که این دوستی به ازدواج ختم شود. در این شرایط، طولانی شدن دوستی، عمق گرفتن آن و نزدیک شدن بسیار زیاد دختر و پسر به هم، برای دختران معنای قطعی شدن ازدواج را دارد.
 
مثلا دختر خانمی فکر می کند حالا که 6 سال با یک نفر دوست بوده، امکان ندارد بتواند بدون او زندگی کند و بی شک طرف مقابل هم او را برای ازدواج در نظر دارد. این در حالی است که از نگاه پسرها ( اگر نگوییم همه، باید بگوییم اکثریت قریب به اتفاق آنها ) طولانی شدن یک رابطه دوستی که خانواده ها از آن اطلاع ندارند، به معنی گذرا بودن آن رابطه است و به محض فراهم شدن شرایط ازدواجشان، یا به محض آنکه با فردی موجه تر و مناسب تر از شما رو به رو شوند، رابطه دوستی شان را خاتمه می دهند.
 
 


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط maryam در 19:18 | نظر بدهید |







احساس آرامش

پی حس همون روزام، پی احساس آرامش
همون حسی که این روزا، به حد مرگ میخوامش

دلم میخواد عاشق شم، آخه فکرت شده دنیام
اگه عاشق شدن درده، من این دردو ازت میخوام

 

اگه این زندگی باشه، من ازمردن هراسم نیست
یه حسی دارم این روزا، شاید مردم حواسم نیست

اگه این زندگی باشه، اگه این سهمم از دنیاس، من ازمردن هراسم نیست
یه حسی دارم این روزا، که گاهی باخودم میگم، شاید مردم حواسم نیست

بعد تو من از همه دنیا بریدم
باورم کن من به بد جایی رسیدم

لحظه لحظه زندگیمون با عذابه
باورم کن حال من خیلی خرابه

اگه این زندگی باشه، من ازمردن هراسم نیست
یه حسی دارم این روزا، شاید مردم حواسم نیست

اگه این زندگی باشه، اگه این سهمم از دنیاس، من ازمردن هراسم نیست
یه حسی دارم این روزا، که گاهی باخودم میگم، شاید مردم حواسم نیست

ترانه سرا: روزبه بمانی


[+] نوشته شده توسط maryam در 19:14 | نظر بدهید |







گلچین سخنان پندآموز

تبیان زنجان

دلت را از شيشه بساز ولي به سنگها بگو دلم از فولاد است

ღ♥ღ

دائم شکر گذار خدا باشيم که: شايد بدترين شرايط زندگي ما، براي ديگران آرزو باشد

ღ♥ღ

دوستي مدتش مهم نيست، دوامش مهمه؛ دوري و نزديکيش مهم نيست، يادش مهمه


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط maryam در 21:23 | 9 نظر |







بی منو با من

 


 

شــــــــاید دیگه نتونی تکیه کــــــــنی به شــــــــونم...

 


شــــــــاید دیگه نتونــــــــم مواظبت بمونــــــــم...

 


بی منــــــــو با من امــــــــا ...

 


مواظب خودت بــــــــاش...


[+] نوشته شده توسط maryam در 21:5 | نظر بدهید |







جز آن یک نفـــــــــر. . . . .

بعضـــــــــی وقتا چیـــــــــزی مینویسی فـــــــــقط برای یک نفـــــــــر

امـــــــــا  دلت میگیرد

وقتی یـــــــــادت می افتد که هـــــــــرکسی ممکن است بخـــــــــواند

جـــــــــز آن یک نفـــــــــر. . . . .

 

 


[+] نوشته شده توسط maryam در 21:2 | نظر بدهید |







دلــــــــــم

 

دیگــــــــــر طــــــــــاقت رویــــــــــاهایم تــــــــــموم شد

دلــــــــــم رسیدن میخواهــــــــــد . . . .


[+] نوشته شده توسط maryam در 21:0 | نظر بدهید |







ســـــــردی نـــــــبودنت

 

چقـــــــــــدر ســـــــــــرد است

وقتی کـــــــــــه نیستـــــــــــی و . . . .میخـــــــــــواهمت. . . .


[+] نوشته شده توسط maryam در 20:59 | يك نظر |







آغوش

 

 

در آغوشم که میگریی

آنقدر آرام می شوم

که فراموش می کنم

باید نفس بکشم........

 


[+] نوشته شده توسط maryam در 20:56 | نظر بدهید |







تصویر متحرک زیباسازی وب


[+] نوشته شده توسط maryam در 20:51 | نظر بدهید |







خیالـــت راحت

 


یک نفـــــــــر در هـمین نزدیکــی هـــــــــا


چــیزی


به وسعت یک زنــدگی بـــــــــرایت جـــــــــا گذاشته است


خیالـــت راحت بـــــــــاشد


آرام چشمهـــــــــایت را ببــند


یک نفـــــــــر برای همه نگرانـــــی هایت بیـــــــــــدار است


یک نفـــــــــر که از همه زیبایی هـــــــــای دنیــا


تـنهــــــــــا تـــو را بـــــاور دارد...


[+] نوشته شده توسط maryam در 20:49 | نظر بدهید |







دنياي مني

 


دنیـــــــــایم را به یک لبخنـــــــــد تـــــــــو می بخشم!


هـــــــــراسی نیست !


تـــــــــو شـــــــــاد باشی دنیا از ان مـــــــــن است !



[+] نوشته شده توسط maryam در 20:47 | نظر بدهید |







برای دلم نوشتم ...

برای رهگذرای خسته

هیچی جز یه حس خوب وقشنگ مهربونی باقی نمی مونه

برای دلم نوشتم که خسته تر از حس غربته

خسته از حس شک و تردید

خسته از حس سردرگمیه

وبالاخره خسته تر از باد پائیز

واقعا تاکجا باید برم

کی تواین راه همراه منه؟

کاش یه عابر

یه همسفر

تاآخر خط بامن باقی می موند

منو تا مقصد همراهی می کرد

دیگه خسته شدم می خوام برم

چرا کسی از عشق مشق نمیگه؟

چرا کسی از معرفت حرف نمیزنه؟

چرا کسی صداقت رو هجی نمیکنه؟

می خوام برم اون ور دنیا

اون جا که  کسی نیست

اگه هم کسی هست لااقل دیگه عاشقی نیست
 


[+] نوشته شده توسط maryam در 19:5 | نظر بدهید |







دلتنگی بی پایان

همیشه هر گاه دلتنگت میشوم ، مینشینم در گوشه ای و اشک میریزم

آن لحظه آرزو میکنم که باشی در کنارم ، بنشینی بر روی پاهایم و آهسته در گوشم بگویی که دوستت دارم

کاش بیاید آن روز ، کاش تبدیل شود به حقیقت آن آرزو ، تا لبخند عاشقی بر روی لبانم بنشیند ، تا کی دلم در غم دوری ات، به انتظار بنشیند!

ببین خورشید را ،در حال غروب است ، نمیدانم ،میدانی اینجا که نشسته ام چقدر سوت و کور است !؟

نیستی اینجا که اینگونه سرد و بی روح است ، نیستی در کنارم که دلم تنها و پر از غصه، در این لحظه ی غروب است

هیچ است این دل بی تو ، تمام است لحظه های شادی بی تو، بگیر دست مرا با آن دستان مهربانت، به تو نیاز دارم همیشه و همه جا، به آن دل مهربانت

هستم تا هستی در این دنیای خاموش ، نمیشوی ، حتی یک لحظه نیز از یاد من فراموش!

ندیدم تا به حال عشق و صداقت را جز از دل تو، ندیدم تا به حال مهربانی و وفا را جز از قلب مهربان تو،

ندیدم یک قلب پاک را جز قلب درخشان تو تا به حال،

بیا تا ثابت کنیم به همه معنای یک عشق ماندگار!

برمیگردیم به سر خط ، دلتنگی مرا دیوانه میکند تا آخر خط ، گفتم تا گفته باشم درد دلم را به تو ، یکی که بیشتر نیست در این دنیا دیوانه ی تو!
 


[+] نوشته شده توسط maryam در 19:3 | نظر بدهید |







فرشته ای به نام مادر.....

کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید:می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید،اما من به این کوچکی وبدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای

زندگی به آنجا بروم؟خداوند پاسخ داد:در میان تعداد بسیاری از فرشتگان،من یکی را برای تو در نظر گرفته ام، او از تو نگهداری خواهد کرد.

اما کودک هنوز اطمینان نداشت که می خواهد برود یا نه: اما اینجا در بهشت، من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و این ها برای شادی من کافی هستند.

خداوند لبخند زد: فرشته تو برایت آواز خواهد خوان دو هر روز به تو لبخند خواهد زد تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود.

کودک ادامه داد: من چگونه می توانم بفهمم مردم چه میگویند وقتی زبان آنها را نمی دانم؟..خداوند او را نوازش کرد و گفت: فرشته تو، زیباترین و شیرین‌ترین واژه

هایی را که ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی.

کودک با ناراحتی گفت: وقتی می خواهم با شما صحبت کنم ،چه کنم؟ اما خدا برای این سوال هم پاسخی داشت: فرشته ات دست هایت را در کنار هم قرار

خواهد داد و به تو یاد می دهد که چگونه دعا کنی.

کودک سرش را برگرداند و پرسید: شنیده ام که در زمین انسان های بدی هم زندگی می کنند،چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟ فرشته ات از تو مواظبت

خواهد کرد ،حتی اگر به قیمت جانش تمام شود.

کودک با نگرانی ادامه داد: اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمی توانم شما را ببینم ناراحت خواهم بود. خداوند لبخند زد و گفت: فرشته ات همیشه درباره

من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت،گر چه من همیشه در کنار تو خواهم بود.

در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین شنیده می شد.

کودک فهمید که به زودی باید سفرش را آغاز کند.او به آرامی یک سوال دیگر از خداوند پرسید:خدایا !اگر من باید همین حالا بروم پس لطفآ نام فرشته ام را به

من بگویید..

خداوند شانه او را نوازش کرد و پاسخ داد:نام فرشته ات اهمیتی ندارد،می توانی او را مـادر صدا کنی.


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط maryam در 18:59 | نظر بدهید |







فراموشی

برایم کــَـف زدند

در آغوشـَـم گرفتند

تایید و تشویقــَـم کردند .. که آخــر فرامــ.ــوشت کــردم

دیگر تا ابـ.َـد بر لـَـبانم لبخنــدی تــَـصنعـی مهمـان است

اما بیــن ِ خــودمـان باشــد ، هنــوز تنهــ.ــا دلـبـَـرکــَـم تــ…ُــو هسـتــی

 

 

++ کاش نجابتم را بهانه رفتنت نمیکردی!

تا با دیدن هر هرزه ای به خودم نگویم

اگر مثل این بودم نمیرفت..!! 

 

++ فراموش کـردن تـــو هنر میخواهد
و مـــن
بی هنرترین انسان عالمم . . .

 

++ زیر سر تو است گریه هایم

بیدار شو

میخواهم بروم...


[+] نوشته شده توسط maryam در 18:55 | نظر بدهید |







می ترسم...

آغوشت را دوست دارم اما از دوباره بی پناه شدن می ترسم


[+] نوشته شده توسط maryam در 18:51 | نظر بدهید |







 

دلم برات تنگ شده      اما من...

              من میتونم این دوری رو تحمل کنم...          

 میدونی چرا؟؟

 آخه... جای نگاهت رو نگاهم مونده... هنوز عطر دستات رو از دستام میتونم استشمام کنم...

 رد احساست روی دلم جا مونده ... میتونم تپشهای قلبت رو بشمارم.... چشمای بیقرارت هنوزم دارن باهام حرف میزنن...

آره! خودت میدونی....میدونی که همیشه با منی....میدونی که تو، توی لحظه لحظه های من جاری هستی... آخه...تو، توی قلب منی...آره! تو قلب من... برای همینه که همیشه با منی...برای همینه که حتی یه لحظه هم ازم دور نیستی... برای همینه که میتونم دوریت رو تحمل کنم...آخه هر وقت دلم برات تنگ میشه...هر وقت حس میکنم دیگه طاقت ندارم....دیگه نمیتونم تحمل کنم...دستامو میذارم رو صورتم و یه نفس عمیق میکشم....دستامو که بو میکنم مست میشم...مست از عطر ت. 

صدای مهربونت رو میشنوم ...و آخر همهء اینها... به یه چیز میرسم... به عشق و به تو... آره...به تو....اونوقت دلتنگیم بر طرف میشه...اونوقت تو رو نزدیکتر از همیشه حس میکنم....اونوقت دیگه تنها نیستم

حالا من این تنهایی رو خیلی خیلی دوسش دارم.. به این تنهایی دل بستم...حالا میدونم که این تنهایی خالی نیست...پر از یاد عشقه.. پر از اشکهای گرم عاشقونه ...


[+] نوشته شده توسط maryam در 12:9 | نظر بدهید |







خوبـــــــــــــــــم...

خوبم:

چشم‌هایم را می‌بندم،

زمان را متوقف می‌کنم،

مسافت ها رو از بین می‌برم،

و تو را تا ابد در آغوش می‌گیرم.

دلم برای آغوش گرمت تنگ است


[+] نوشته شده توسط maryam در 11:52 | نظر بدهید |







گمشده ات کیست؟

گمشده ات کیست؟

یک نفر نیست بپرسد از من

 که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟

صبح تا نیمه ی شب منتظری

همه جا می نگری

گاه با ماه سخن می گویی

گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی

راستی گمشده ات کیست؟

کجاست؟

صدفی در دریا است؟

نوری از روزنه فرداهاست

یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست

 


[+] نوشته شده توسط maryam در 22:12 | 2 نظر |







دلم گرفته، ای دوست!...

ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط maryam در 21:46 | نظر بدهید |







برای تو می نویسم...

برای تويی كه تنهايی هايم پر از ياد توست...

برای تويی كه قلبم منزلگه عـــشـــق توست ...

برای تويی كه احسا سم از آن وجود نازنين توست ...

برای تويی كه تمام هستی ام در عشق تو غرق شد...

برای تويی كه چشمانم هميشه به راه تو دوخته است...

برای تويی كه مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاك خود كردی...

برای تويی كه وجودم را محو وجود نازنين خود كردی...

برای تويی كه هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است...

... تويی كه سـكوتـت سخت ترين شكنجه من است برای

برای تويی كه قلبت پـا ك است ...

برای تويی كه در عشق ، قـلبت چه بی باك است...

برای تويی كه عـشقت معنای بودنم است...

برای تويی كه عـشقت معنای بودنم است...

برای تويی كه غمهایت معنای سوختنم است...

برای تویی که آرزوهایت آرزویم است...


[+] نوشته شده توسط maryam در 19:16 | نظر بدهید |








اگه زندگیم در یه کاسه آب خلاصه می شد
اونو بدرقه راهت می کردم…

::
::

عشق از ازل است و تا ابد خواهد بود
جوینده ی عشق بی عدد خواهد بود
فردا که قیامت آشکارا گردد
هرکس که نه عاشق است رد خواهد بود …

::
::

در دل دردیست از تو پنهان که مپرس
تنگ آمده چندان دلم از جان که مپرس
با این همه حال و در چنین تنگدلی
جا کرده محبت تو چندان که مپرس . . .

::

::

در قید غمم، خاطر آزاد کجایی؟
تنگ است دلم، قوت فریاد کجایی؟
با آنکه ز ما یاد نکردی..
ای آنکه نرفتی دمی از یاد کجایی؟


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط maryam در 19:49 | 6 نظر |







می خواهمت...

 

آه ...چقدر می خواهمت ... با تمام وجودم در

 

جستجویت هستم... افسوس که همه ی لحظه های

 

با تو بودن و به تو اندیشیدن را باید در گورستان خاطراتم

 

زیر خروارها درد و رنج بی تو بودن مدفون کنم... تمامی

 

رنگهای رنگین کمان احساسم با گذشتن از تو بی رنگ

 

و بی رنگ تر میشوند ...چقدر به تو اندیشیده ام ... چقدر

 

تو را در خیالم به زیباترین شکل نقش زده ام ....راستی

 

من چه میخواهم ؟ آیا فقط تو را ؟....آیا مشکل داشتن

 

توست ؟...آی ی ی ی کجایی ؟ خدای همیشه و

 

همه جا و همه کس.....لختی شمع وجودت را به من

 

واگذار تا ببینی پروانگی کدام است...و سوختن پرهای

 

پروانه چه رنگی است ....تا بیاموزمت سوختن و خاکستر

 

شدن را .... .... لختی بیا تا ببینی عاشقانه زیستن

 

را ...عاشقانه مردن را ... وه ! چه سر مستم .....وه !

 

چقدر می خواهمت..... میشنوی صدای فریادم

 

را .....می بینی نیازم را .....بوی سوختنم را می شنوی ؟؟؟

عاشق نمى شوى که ببینى چه مى کشم.


[+] نوشته شده توسط maryam در 19:36 | نظر بدهید |







 ديــوونگــي يعــني :

عکسشــو تو گوشــيت هي نيگــاه کني ، واســه بار هــزارم . . . 

انگــار تاحــالا نــديديش . . ! 

بوســش کني محــکم مث ديــوونه ها !! 

بگي خــو آخــه دلم همــش يه ذره ميشــه بــرات . . . 

بغــض کنــي و زرتــــي اشکــات بــريزه . . 

شمــارشــو با ذوق بگــيري شــايد اينبار جــوابتو داد. . . 

شــايد با مــهربوني بگــه جــــــونم. .. 

شــايد. . شــايد. . شــايد. . .اي تــــو روحــــت با هــمين شايد

گفتــنات . . 

بــازم هــمين صــداي مســخــره تو گوشــت بپــيچه : 

مشــــترک مورد نــظر پاسخــگو نميــباشــد...
 
لطــفأ مجــددا بمــيريد !

 


[+] نوشته شده توسط maryam در 14:55 | 3 نظر |







گفته باشم

 


[+] نوشته شده توسط maryam در 14:51 | نظر بدهید |







خدایـــا دلــــــم بـــاز امشب گــــــرفته...!!

خدایـــا دلــــــم بـــاز امشب گــــــرفته.!!

 

   بیــــــا تا کمی با تـــو صـــــحبت کنـــم...

 

 

              بیا تا دل کوچــــــــــکم را

 

    خدایـــا فقــــط با تـــو قسمت کنم..!

 

           خدایـــــا بیــا پشت آن پنــجــره..

 

   که وا می شود رو به ســــــوی دلــــــــم!!

 

     بیـــا پــــرده ها را کنـــاری بزن...

 

        که نــــــورت بتــابد به روی دلـــــــم!!!

 

         خدایـــا کمـــک کـــن :

 

    که پـــروانه ی شعر من جــــان بگیرد...

 

                کمی هم به فـــــکر دلـــــــم باش...

 

               مبـــادا بمیـــرد...!!!

 

    خــــدایــا دلــــــم را

 

     که هر شب نــفس می کشـــد در هوایـــــت...


    اگر چه شــــــکســــــته!!!

 

                       شبــــی می فرســــتم بــرایــت...!!!


[+] نوشته شده توسط maryam در 10:54 | نظر بدهید |







خداحافظ

 

خداحافظ گل لادن .تموم عاشقا باختن

 

 ببين هم گريه هام از عشق .چه زندوني برام ساختن

 

 خداحافظ گل پونه .گل تنهاي بي خونه

 

 لالايي ها ديگه خوابي به چشمونم نمي شونه

 

 يكي با چشماي نازش دل كوچيكمو لرزوند

 

 يكي با دست ناپاكش گلاي باغچمو سوزوند

 

 تو اين شب هاي تو در تو . خداحافظ گل شب بو

 

 هنوز آوار تنهايي داره مي باره از هر سو

 

 خداحافظ گل مريم .گل مظلوم پر دردم

 

 نشد با اين تن زخمي به آغوش تو برگردم

 

 نشد تا بغض چشماتو به خواب قصه بسپارم

 

 از اين فصل سكوت و شب غم بارونو بردارم

 

 نمي دوني چه دلتنگم از اين خواب زمستوني

 

 تو كه بيدار بيداري بگو از شب چي مي دوني

 

 تو اين روياي سر دم گم .خداحافظ گل گندم

 

 تو هم بازيچه اي بودي . تو دست سرد اين مردم

 

 خداحافظ گل پونه . كه باروني نمي توني

 

 ...طلسم بغضو برداره .از اين پاييز ديوونه خداحافظ .....!

 

 خداحافظ همين حالا، همين حالا كه من تنهام

 

 خداحافظ به شرطي كه بفهمي تر شده چشمام

 

 خداحافظ كمي غمگين، به ياد اون همه ترديد

 

 به ياد آسموني كه منو از چشم تو ميديد

 

 اگه گفتم خداحافظ نه اينكه رفتنت ساده اس

 

 نه اينكه ميشه باور كرد دوباره آخر جاده اس

 

 خداحافظ واسه اينكه نبندي دل به رؤيا ها

 

 بدوني بي تو و با تو، همينه رسم اين دنيا

 

 خداحافظ خداحافظ

 

 همين حالا

 خداحافظ


[+] نوشته شده توسط maryam در 10:8 | نظر بدهید |







فنجان قهوه

‫تقصیر مرگ نیست كه ما اینهمه تنهاییم...

انگار جهان فنجان قهوه ای است كه سرد شده...
 

گاهی پشیمانی...
 

گاهی پس میزنی...
 

و تنها میتوانی سوزن را از سینه پروانه ای غبار گرفته در اوری...‬


 

 


 


[+] نوشته شده توسط maryam در 21:8 | 6 نظر |







کجا بودی؟

کجا بــودي وقتي برات شکستـم             يخ زده بود شـاخه گُلم تو دستـــم

کجــا بـودي وقتــي غريبــي و درد            داشت مـن تنها رو ديوونه ميـــکـرد

کجــا بودي وقتي کنـار عکســـات            شبا نشستم به هواي چشمـــات

کجا بــودي ببيني مــن ميســـوزم            عيــن چشــات سيـاهه رنـگ روزم

ســـرزنشــــاي مردمـــو شنيـــدم            هــر چــي که باورت نميشه ديـدم

کنـــايه هــاشونــو به جون خريدم            نبــود ستــاره ام شبـا گريه چيـدم

کجا بودي وقتي اشکــام ميريخت           خون جاي گريه از چشام ميـريخت

کجـــا بودي وقتـــي آبـــروم مـــرد           امــا به خـاطر چشات قسم خـورد

کجـــا بودي وقتي که پرپر شـــدم           سوختم و از غمت خاکستر شدم

خنده واسه هميشه از لبـام رفت

رسيدن از مرمر رويــاهـــــام رفت 

 

 

 


[+] نوشته شده توسط maryam در 20:57 | يك نظر |







خاک سپردن


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط maryam در 20:51 | نظر بدهید |







جملات و نوشته های غمگین و دپرس عاشقونه

یک دقیقه سکوت به خاطر ناامید شدن تمام امیدها…!
.
.
وقتی رفتی چه آب و جارویی راه انداختن…
چشمها و مژه هایم…
وقتی بیایی ببین چه میکنند…
.
.
یکی از سخت ترین کارا، پاک کردن مسیج هایی که یه روزی برات یه دنیا معنی داشته…
.
.
آدما گاهی لازمه چند وقت کرکره شونو بکشن پایین، یه پارچه سیاه بزنن درش و بنویسن:
کسی نمرده؛ فقط دلم گرفته…!
.
.
حسرت یعنی خواستن تو
که داشتن نمی شود هیچوقت…
.
.
چه معادله ی نابرابری، وقتی که من برای دیدنت چشمهایم را می بندم و تو برای ندیدنم…
.
.
کسی که نشسته همیشه خسته نیست، شاید جایی رو واسه رفتن نداره…

.


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط maryam در 20:34 | نظر بدهید |







برگرد

 

چه کار کردي ؟؟

 

چه کردی با من؟...

 

میخواهم بنویسم...

 

اما از چه ؟ از کی ؟ و برای چی؟...

 

وجود ملتهبم در انتظار گذشت لحظه هاست...

 

اما برای شنیدن چه کلامی؟...

 

می خواهم بنویسم...

 

از تو....

 

از این نیامدن و قصد رفتن کردنت....

 

می خواهم بنویسم اما دستهایم می لرزد...

 

چه کردی با من؟...

 

چه خواستم ز تو که دریغ میکنی؟

 

چه خواستی که نکردم؟...

 

غم نبودنت به جانم نیشتر میزند ...

 

اما درمانی نیست که به مقابلش روم...

آخر تو تنها امید بودی ... تنها دعای شبانه ام

 


[+] نوشته شده توسط maryam در 12:47 | 5 نظر |







من تنهام ودلم برات تنگ شده

خداحافظ،خداحافظ،هیچ وقت نگو خداحافظ

اگرچه نمیتونم تورو در آغوش بگیرم

من بهت احتیاج دارم،ولی هیچی نمیتونم بگم

من تورو میخوام حتی اگه این فقط یه آرزو باشه یه آرزو


 


[+] نوشته شده توسط maryam در 13:3 | نظر بدهید |







ای فقر

 

دیریست که بر این خلق زخم میزنی


ای فقر، ای الهه ی ویران نشین درد


نقاش چیره دستی و بی رحم میزنی


بر کهنه خرقه های زمین نقشهای سرد


در لابه لای شکاف دیوارهای خیس


متن حضور تو را میتوان نوشت


یا در میان گریه ی مشکوک کودکی


آواز شوم تو را میتوان گرفت

تا ملک بوده وشاهی و دولتی


با رعیتان زمین هم آغوش بوده ای


یادت که هست تازه عروسان شاد را


پژمرده در شب اربابها نموده ای

از ناز شست تو دیوارها شد بنا


اما چه پشتها که به رقت خمیده شد


چون شاهکاری به جا مانده است زتو


آن لکه ها که به دامن تنتیده شد

ما را خیال وجود تو هیچ نیست


ما نقش قالیمان جای پای توست


هر دم به کدام حادثه تحدید میکنی؟


دیریست که سینه نشان خدنگ توست

پس بیخبر مباش که هر آینه از وجود تو


پروانه ها به جای جای زمین پر کشیده اند


آرام باش که مبادا رها شوند


این پیله ها که به بالت تنیده اند


این سینه هست و ذکر شکیبایی و دعا


تا اینچنین به کنج مدارا نشسته ایم


امروز اگر امیر لشکر تقدیر گشته ای


خندان مشو که وعده ز فردا گرفته ایم


[+] نوشته شده توسط maryam در 2:0 | نظر بدهید |







سراب رد پای تو

 

سراب رد پای تو کجای جاده پیدا شد
کجا دستاتو گم کردم که پایان من اینجا شد

کجای قصه خوابیدی که من تو گریه بیدارم
که هر شب حرم دستاتو به آغوشم بدهکارم

تو با دلتنگیای من تو با این جاده همدستی
تظاهر کن ازم دوری تظاهر می کنم هستی

 

تو آهنگ سکوت تو به دنبال یه تسکینم
صدایی تو جهانم نیست فقط تصویر می بینم

یه حسی از تو در من هست که می دونم تو رو دارم
واسه برگشتنت هر شب درارو باز میذارم

تو با دلتنگیای من تو با این جاده همدستی
تظاهر کن ازم دوری تظاهر می کنم هستی

 


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط maryam در 12:48 | نظر بدهید |







بی هیچ اسمی می‌شه عاشق شد

 

بی هیچ اسمی می‌شه عاشق شد .. بی هیچ ردّ آشنا رو خاک
من سال‌ها عاشق شدم بی تو .. یک حسِ بی تفسیر وحشتناک

من عاشق رفتارهای تو .. این ترس بی‌اندازه شیرینم
تو عاشق چیزی که پنهونه .. من عاشق چیزی که می‌بینم

 

بی هیچ اسمی می‌شه عاشق شد .. جادوی این دلدادگی کم نیست
با عشق و بی‌تابی مدارا کن .. حوّای من! تقصیر آدم نیست

حس دلتنگیمو بشناس .. حس عاشقانه‌ی من
راز این خونه سکوته .. حرمت سکوتو نشکن

اگه این ترانه هر شب .. سرشو به در نکوبه
کی می‌دونه بی تو بودن .. واسه من بده یا خوبه؟

دور از تو افتادم ولی هر شب .. حس می‌کنم بسیار نزدیکی
خاموش شد فانوس من ای کاش .. عادت نمی‌کردم به تاریکی

بی هیچ اسمی می‌شه عاشق شد .. بی هیچ نامی از تو یا از من
بیدار کن این ترس پنهونُ .. این عادت هر روزه رو بشکن

بی هیچ اسمی می شه عاشق شد .. جادوی این دلدادگی کم نیست
با عشق و بی‌تابی مدارا کن .. حوّای من! تقصیر آدم نیست

حس دلتنگیمو بشناس .. حس عاشقانه‌ی من
راز این خونه سکوته .. حرمت سکوتو نشکن

اگه این ترانه هر شب .. سرشو به در نکوبه
کی می‌دونه بی تو بودن .. واسه من بده یا خوبه؟

 


[+] نوشته شده توسط maryam در 12:36 | نظر بدهید |